خطرات مثبت اندیشی را جدی بگیرید
تا حالا فکر کرده اید مثبت اندیشی می تواند به نادیده گرفتن احساسات تبدیل شود؟ اگر چنین چیزی نشنیده اید پس خطرات مثبت اندیشی را جدی بگیرید
هر رابطه ای که در ظاهر خوب است حتما لحظاتی از تنش هم دارد.
شاید همسرتان احساسات شما را نادیده بگیرد، یا اغلب احساس میکنید اصلا حواسش به شما نیست.
با این حال، خودتان را با افکاری مانند «حداقل به من خیانت نمیکنه» یا «من باید سپاسگزار باشم که پدر خوبی برای بچه هام هست» آرامش دهید.
شما روی نکات مثبت تمرکز میکنید، ناراحتیهای طولانی مدت را کنار میگذارید و برای حفظ آرامش تلاش میکنید.
این طرز فکر (انتخاب تأکید بر جنبههای مثبت) را میتوان به عنوان یک قدرت در نظر گرفت.
قدردانی و خوشبینی در واقع ابزارهای قدرتمندی برای تابآوری هستند.
با این حال، چه اتفاقی میافتد وقتی این مثبتاندیشی به عنوان یک سپر عمل میکند و مانع از اذعان شما به مسائل بسیار واقعی میشود که نیاز به توجه شما دارند؟
به عنوان یک درمانگر سیستمهای خانواده بوئن، اغلب مراجعینی را میبینم که از مثبتاندیشی به عنوان یک مکانیسم مقابله برای جلوگیری از ناراحتی، درگیری یا کار عاطفی عمیقتر استفاده میکنند.
در حالی که قدردانی و خوشبینی ارزشمند هستند، اما گاهی اوقات میتوانند به انکار تبدیل شوند و ما را در الگوهایی که به ما سودی نمیرسانند، گیر بیندازند.
بیایید بررسی کنیم که چرا این اتفاق میافتد، چگونه بر ما تأثیر میگذارد و چگونه میتوانیم تعادل سالمتری بین مثبتاندیشی و واقعیت ایجاد کنیم.
چرا مثبتاندیشی میتواند به یک استراتژی مقابله تبدیل شود؟
برای درک اینکه چرا گاهی اوقات به مثبتاندیشی پایبند میمانیم، در نظر گرفتن زمینه وسیعتر سیستمهای عاطفیمان مفید است.
نظریه سیستمهای خانوادگی بوئن به ما میآموزد که ما عمیقاً تحت تأثیر پویاییهای عاطفی خانوادههایمان و فرهنگ وسیعتری که در آن زندگی میکنیم، قرار داریم.
تأثیر خانواده
اگر در خانوادهای بزرگ شدهاید که منفیگرایی در آن امری عادی بوده، جایی که شکایت، انتقاد یا بدبینی غالب بوده است، ممکن است نسبت به درگیری یا احساسات «منفی»
بیزاری شدیدی پیدا کرده باشید.
مثبتاندیشی راهی برای رهایی شما از این الگو میشود.
این مانند شورشی علیه جو سنگینی است که با آن بزرگ شدهاید.(سبک مقابله ای جبران در طرحواره درمانی)
تأثیر فرهنگی
از طرف دیگر، اگر در فرهنگی بزرگ شدهاید که بر قدردانی، انعطافپذیری و «نگاه به جنبههای مثبت» تأکید دارد، ممکن است احساس فشار کنید تا هر چیزی را که با روایت مثبتاندیشی مطابقت ندارد، سرکوب کنید.
عباراتی مانند «میتوانست بدتر از این باشد» یا «فقط از آنچه دارید سپاسگزار باشید» میتوانند ناخواسته به ما بیاموزند که درد یا نارضایتی خود را نادیده بگیریم.
اجتناب از ناراحتی عاطفی
مثبتاندیشی همچنین میتواند راهی برای اجتناب از پردازش احساسات دشوار باشد.
تمرکز بر چیزهای خوب آسانتر از تمرکز بر احساسات خشم، غم یا ترس است.
اما وقتی از این احساسات اجتناب میکنیم، آنها از بین نمیروند. فقط در زیر سطح باقی میمانند و اغلب به روشهای دیگری مانند اضطراب، نارضایتی یا تنش جسمی ظاهر میشوند.
هزینه نادیده گرفتن واقعیت وقتی مثبت اندیشی به راهی برای اجتناب از واقعیت تبدیل میشود، میتواند عواقب ناخواستهای داشته باشد.
مسائل حل نشده بزرگتر میشوند
نادیده گرفتن مشکلات باعث ناپدید شدن آنها نمیشود. آنها اغلب به رشد خود ادامه می دهند.
به عنوان مثال، اگر از پرداختن به درگیریهای مکرر در رابطه خود اجتناب کنید، رنجش میتواند به مرور زمان ایجاد شود و شکاف عمیقتری ایجاد کند.
قطع ارتباط عاطفی
وقتی احساسات واقعی خود را برای حفظ دیدگاه مثبت سرکوب میکنیم، روابطمان با دیگران تحت تاثیر قرار می گیرد.
روابط اصیل نیاز به آسیبپذیری دارند، پس بهتر است در مورد خوب و بد صادق باشیم.
فرصتهای از دست رفته برای رشد
چالشها و ناراحتیها موجب رشد ما می شود.
با اجتناب از آنها، فرصت یادگیری، سازگاری و تقویت تابآوری عاطفی خود را از دست میدهیم.
بنابراین، چگونه میتوانید حس قدردانی و خوشبینی را حفظ کنید و در عین حال در واقعیت بمانید؟
در اینجا چند استراتژی، ریشه در نظریه سیستمهای خانواده بوئن، برای کمک به شما در یافتن آن تعادل آورده شده است:
1. الگوهای عاطفی خود را مشاهده کنید
نظریه بوئن بر اهمیت خودآگاهی تأکید دارد.
یک قدم به عقب بردارید و به الگوهای عاطفی خود توجه کنید.
آیا موقعیتهایی وجود دارد که برای جلوگیری از ناراحتی، به طور پیشفرض به مثبتاندیشی روی میآورید؟
به عنوان مثال، آیا با گفتن «مسئله مهمی نیست» احساسات خود را نادیده میگیرید، یا با تمرکز بر آنچه خوب پیش میرود، از گفتگوهای دشوار اجتناب میکنید؟
۲. احساسات خود را نامگذاری کنید
یکی از راههای نزدیک شدن به واقعیت عینی، نامگذاری احساسات خود بدون قضاوت است.
به جای برچسب زدن احساسات به عنوان «خوب» یا «بد»، به سادگی آنها را تصدیق کنید.
به عنوان مثال، « من از اینکه شریک زندگیام به من گوش نداد، ناامید هستم» یا « از اینکه چقدر از هم دور شدهایم، ناراحتم».
نامگذاری احساسات به شما کمک میکند تا آنها را پردازش کنید و از دفن شدن آنها در زیر لایهای از مثبتاندیشی اجباری جلوگیری کنید.
۳. از خودتان سوالات صادقانه بپرسید
وقتی متوجه شدید که بیش از حد به خوشبینی تکیه میکنید، مکث کنید و بپرسید:
آیا با تمرکز بر جنبههای مثبت از چیزی اجتناب میکنم؟ (عجب سوالی!)
واقعیت این حادثه چیست؟
اگر دوستی در موقعیت من بود چه میگفتم؟
این سوالات میتوانند به شما کمک کنند تا به عقب برگردید و دیدگاه وسیعتری به دست آورید.
۴. تمرین تفکر «هر دو»
زندگی به ندرت کاملاً خوب یا کاملاً بد است؛ معمولاً ترکیبی از هر دو است.
به جای اینکه خودتان را مجبور به انتخاب بین قدردانی و پرداختن به مشکلات کنید، تفکر «هر دو» را تمرین کنید.
به عنوان مثال:
من از حمایت همسرم سپاسگزارم ولی به این فکر هم هستم که چگونه در مکالمات احساس طرد شدن میکنم.
من از بابت شغلم قدردانم با این حال احساس فرسودگی میکنم و باید مرزهایی تعیین کنم.
این رویکرد به شما امکان میدهد تا هم برای قدردانی و هم برای رشد، فضا داشته باشید.
۵. با ناراحتی ها مواجه شوید
نظریه بوئن به ما میآموزد که رشد اغلب از تحمل ناراحتی ناشی میشود.
به جای اجتناب از احساسات یا مکالمات دشوار، سعی کنید با کنجکاوی و گشودگی به سمت آنها متمایل شوید.
از خودتان بپرسید: «از این چه چیزی میتوانم یاد بگیرم؟» یا «چگونه میتوانم از این چالش عبور کنم؟»
۶. به دنبال حمایت باشید
گاهی اوقات، دیدن نقاط کورمان دشوار است.
صحبت با یک درمانگر، مربی یا دوست مورد اعتماد میتواند به شما در کسب دیدگاه و ایجاد تعادل بین مثبتاندیشی و واقعیت کمک کند.
سارا، که همیشه بر نکات مثبت ازدواجش تمرکز میکند، میگوید:
«حداقل ما مثل زوجهای دیگر دعوا نمیکنیم» یا «او پدر فوقالعادهای است و این چیزی است که مهم است.»
اما در زیر این سطح از جمله ها، سارا احساس تنهایی و شنیده نشدن میکند.
شوهرش اغلب نگرانیهای او را نادیده میگیرد و او برای جلوگیری از درگیری از مطرح کردن آنها اجتناب میکند.
با گذشت زمان، ناامیدیهای ناگفته او به کینه تبدیل میشوند و او از نظر عاطفی شروع به کنارهگیری میکند.
با استفاده از راهکارهای بالا، سارا میتواند شروع به تغییر دیدگاه خود کند.
او ممکن است با نامگذاری احساساتش شروع کند:
«وقتی نگرانیهایم نادیده گرفته میشوند، احساس تنهایی و بیاهمیتی میکنم.» سپس او میتواند هر دوی این طرز فکر را تمرین کند:
«من از وقتی که برای بچه ها می گذارد ممنونم، اما نیاز دارم که در رابطهمان احساس کنم حرفهایم شنیده میشود.»
با گذشت زمان، او ممکن است شجاعت پیدا کند که با شوهرش گفتگوی صادقانهای داشته باشد و به جای ناراحتی، به رشد و پیشرفت بپردازد.
مثبتاندیشی و قدردانی ابزارهای قدرتمندی هستند، اما جایگزینی برای مواجهه با واقعیت نیستند.
با ایجاد تعادل بین خوشبینی و صداقت، میتوانید به مسائلی که شما را عقب نگه میدارند، بپردازید، روابط خود را عمیقتر کنید و به نسخهای اصیلتر از خودتان تبدیل شوید.
به یاد داشته باشید، مسئله انتخاب بین قدردانی و رشد نیست – مسئله پذیرفتن هر دو است.
وقتی این کار را انجام دهید، متوجه خواهید شد که زندگی غنیتر، متعادلتر و در نهایت رضایتبخشتر میشود.