راه غلبه بر نشخوار فکری

راه غلبه بر نشخوار فکری

راه غلبه بر نشخوار فکری

آیا ذهن شما درگیر بیش از حد فکر کردن می شود؟ اگر شما هم درگیر این مشکل هستید آیا راه غلبه بر نشخوار فکری را می دانید؟

بسیاری از مردم نشخوار فکری یا بیش از حد فکر کردن را تجربه می کنند: افکاری که بارها و بارها در سر شما تکرار می شوند. تلاش برای منحرف کردن حواس خود باعث از بین رفتن آنها نمی شود.

بعضی از ما چنین احساسی تجربه کردیم که انگار که در ذهن خود و در لابلای افکار مختلف گیر کرده‌ایم؛

فکرها یا گفتگوهای خاصی را در ذهن خود تکرار می‌کنیم؛ 

در افکار و ذهنمان یک بار یقه خودمان را می گیریم یک بار به دیگران گیر می دهیم، انتقاد به راه های رفته و نرفته و چراهای مختلف از گذشته تا به حال!

به این می گویند بیش از حد فکر کردن یا نشخوار فکری

(در این مقاله بیش از حد فکر کردن مترادف با نشخوار فکری است)

هنگام کار با مشتریانی که درگیر تفکر بیش از حد هستند، روانشناسان معمولاً از اصطلاح “نشخوار فکری” استفاده می کنند. به خصوص وقتی مشابه حالتی باشد که توصیف کردیم، باشد.

که به گردش افکار به طور مکرر در ذهنمان اشاره دارد، بدون اینکه هرگز به نتیجه ای برسیم.(مهم ترین ویژگی نشخوار فکری)

اما چه بخواهیم آن را افراط اندیشی، نشخوار فکری یا وسواس فکری بنامیم، به هر صورت کارآمد نیست و می تواند بر سلامت روان ما تأثیر بگذارد.

اگرچه بسیاری از محققین تفکر بیش از حد را مورد مطالعه قرار داده‌اند و روانشناسان به مراجعان در تلاش برای غلبه بر این چالش کمک می‌کنند، اما همچنان افراد بیشماری را آزار می‌دهد، زیرا زمانی که ما در میان این انبوه فکرها هستیم، توقف غیرممکن به نظر می‌رسد.

ذهن آگاهی

ذهن آگاهی فرآیندی است که در آن افکار را به رسمیت می شناسیم، به آنها اجازه می دهیم در ذهن ما وجود داشته باشند و آنها را رها می کنیم.

هر زمان که افکاری به سراغمان آمد و وسوسه شدیم با آنها دقایق و ساعتهای طولانی همراه شویم و انواع سناریوها را تصور کنیم، می‌توانیم درگیر تفکر آگاهانه باشیم.

به عنوان مثال، اگر اخیراً به نحوه گفتگوی خود با شخصی فکر می کنیم، ممکن است با یک الگوی نشخوارکننده از خود بپرسیم که:

آیا کار درستی انجام دادم یا حرف درستی زدم؟

او در مورد من چه فکر می کند و چگونه باید متفاوت رفتار می کردم؟

این الگوی فکری ممکن است منجر به ساعت‌ها بررسی درباره اشتباهات احتمالی ما شود

نتیجه نهایی ممکن است احساس گناه، غم و اندوه یا ناامیدی باشد

و به شدت روی خلق مان تاثیر بگذارد.

در مقابل، رویکرد آگاهانه برای پاسخ دادن به افکار در مورد نحوه رفتار ما به افکار منفی یا انتقادی اجازه می دهد تا وجود داشته باشند به جای تلاش برای بیرون راندن آنها با پاسخ هایی مانند:

بیخودی نگرانی

“نگران نباش، همه چیز خوب بود.”

این نوع اطمینانها اغلب منجر به نشخوار فکری بیشتر و نیاز به اطمینان بیشتر می شود.

رویکرد ذهن‌آگاهی مستقیماً به افکار خاصی پاسخ نمی‌دهد، اما در عوض افکار را تصدیق می‌کند و تشخیص می‌دهد که آنها فقط افکار هستند.

در این مورد نمی توان آنها را اثبات یا رد کرد.

هر فکری ارزش یکسانی ندارد.

افکار به تنهایی واقعیت نیستند که این قدر آنها را جدی می گیریم.

بنابراین، ما تصدیق می کنیم که این افکار را داریم و سپس آنها را رها می کنیم.

این یک فرآیند ساده نیست، و تغییر از تفکر بیش از حد، به تفکر آگاهانه آسان نیست.

قدرت افکار

اما یادآوری این نکته که افکار خود قدرت ندارند و می توانند آزاد باشند ما فقط زمانی به آنها قدرت می دهیم که باور داشته باشیم که می توانند درست باشند و باید کاری در مورد آنها انجام دهیم.

گاهی اوقات، ما می توانیم شرایط را به گونه ای متفاوت مدیریت کنیم.

اما تداوم نشخوار فکری در مورد نحوه رسیدگی قبلی چیزی را تغییر نمی دهد.

برای به خاطر سپردن آنها یا تغییر رفتارمان در آینده، نیازی نیست که به فکر کردن مکرر همان افکار ادامه دهیم.

تداوم چرخش در افکارمان باعث ایجاد اضطراب و اغلب افسردگی می شود، اگر در حین نشخوار فکری و زندگی مجدد تجربیات خود احساس درماندگی کنیم.

من اغلب به مراجعان می گویم که اولین گام برای شکستن چرخه تفکر بیش از حد، فکر کردن به چیستی یک فکر است.

فکر پیامی است که مغز ما برای ارائه اطلاعات به ما می دهد.

برخی از افکار عاقلانه هستند در حالی که برخی دیگر به دلیل ترس یا سایر احساسات منفی بد تصور می شوند.

سوالهایی که از خود می پرسیم

یک راه غلبه بر نشخوار فکری این است که باید از خود بپرسیم که آیا تکرار افکار منفی و نتیجه گیری از آنها چیزی مثبت به ما می دهد؟

صرف زمان بیش از حد در ذهن، مرور افکار و تکرار آنها، در نهایت باعث می شود که ما احساس گیرکردن کنیم.

ذهن ما ممکن است نتواند مشکلات را حل کند یا جایگزین های مثبت کارآمدتری ایجاد کند.

استراحت از تفکر می تواند مفید باشد، اما به یاد داشته باشید که این تنها یک راه حل موقتی است.

در نهایت، رهایی از تفکر بیش از حد مستلزم تغییر پارادایم در نحوه درگیر کردن افکارمان است.

آنها به طور خودکار درست نیستند. آنها در بهترین حالت فرضیه هستند. تکرار مجدد آنها ما را از تصمیم گیری و حرکت به جلو باز می دارد.

دفعه بعد که در حال فکر کردن شدید، این سوالات را از خود بپرسید:

آیا این افکار مفید هستند؟

و نتیجه را به نحوی موثر تغییر خواهند داد؟

آیا باید در حال حاضر به آنها پاسخ دهم؟

وقتی دارم به این موضوع فکر می کنم چه احساسی دارم؟

آیا کاری هست که بتوانم برای حل این معضل انجام دهم؟

تأمل در فرآیند فکر راه دیگری برای مشارکت در تفکر آگاهانه است که می تواند به رهایی ما از نشخوار فکری کمک کند.

هدف ما از پرسیدن سوال این است که به ما کمک کند تا بفهمیم ادامه دادن به فکر کردن مکرر به یک چیز نه تنها نتیجه معکوس دارد، بلکه می تواند برای رفاه ما مضر باشد.

 

Leave a Reply

Your email address will not be published.Required fields are marked *

یک × دو =

Instagram
Call Now Button