ترس از دست دادن
چقدر حس عجیب و غریبی است ، حس ترس از دست دادن که برخی از جایی به بعد در زندگی شان به آن پی می برند، از سنی به بعد، شاید؛
از تجربه ای به بعد!
شاید برای برخی در ابتدا آشکار نباشد.
اما تجربه های عاطفی، شکستهای عاطفی باعث پدیدار شدن چیزی در وجود ما می شود که نقطه ضعفهای مان را بیدار می کند.
و حالا که به دوران کودکی بر می گردیم به واکنشهایی در رفتارهای والدین و خودمان می رسیم که سرنخها آشکار می شود!
حس ترس از دست دادن با هر بیخ و بنی که داشته باشد می تواند ما را به درد سر بیندازد.
می تواند از غزت نفس پایین ما هم باشد.
می تواند از وابستگی و عدم توانایی در ارضای نیازهای خود و یــا بیان نیازهایمان نشأت بگیرد.
می تواند باعث شود کسی را به عنوان پارتنر انتخاب کنیم که درست در خلاف ویژگیهای خودمان باشد.
کسی که عزت نفس دارد، ابرازگر هست، شخصیت متحوری دارد
و در ابتدا این ویژگیها برایمان جذاب به نظر برسد
اما در ادامه حس ترس از دست دادن را دو دستی تقدیم مان کند.
ترس از دست دادن در رابطه
تداوم چنین حسی می تواند رابطه را پر فراز و نشیب کند.
در ابتدا داشتن پارتنری با مشخصاتی متفاوت از خودمان حس و حال خوبی می دهد اما کم کم تعارضات آشکار می شود.
چرا حرف نمی زنی!؟
چت شده؟
چرا تصمیم نمی گیری؟
چرا از من طرفداری نمی کنی؟
چرا نه نمی گویی
همه اینها می تواند تعارضهایی باشد که به دنبال ترسها و نگرانی های عاطفی اتفاق بیفتد
نگرانی از اینکه اگر حرفم را بزنم چه می شود
اگر مخالفت کنم چه می شود
نکته جالب توجه در جلسات بالینی مرکز مشاوره امین میرموسوی این است که بالاخره روزی را شاهد هستیم که حتی همان کسی که ترس از دست دادن داشته می آید از اینکه هیچ وقت حرفش را نزده یا برای همسرش زندگی کرده، یا همش به خواسته های او توجه کرده، ابراز کلافگی می کند.
دیگه خسته شدم…
برای خودم زندگی نکردم….
حالا می فهمم
این نقطه ای است که به گلویمان می رسد!
و برخی تا به این نقطه نرسند، تکانی به خود نمی دهند!
تشکیل خانواده با تداوم آسیب پذیری
زمانی که با غلبه ی ترس از دست دادن خانواده ای تشکیل می شود ممکن است نارضایتی های فوق ادامه پیدا کند.
همسر شخصی که ترس از دست دادن دارد، هم به تنگ بیاید!
از اینکه همسرش چقدر سکوت می کند
افسار زندگی را به دست نمی گیرد
و اگر با ادامه نارضایتی، زوجها ، فرزندی هم به دنیا بیاورند این موضوع ممکن است در تربیت فرزند هم نقش داشته باشد.
حالا ، والدی که ترس از دست دادن در وجودش آشکار است والدی بی کفایت تلقی شود!
ولی نه به آشکاری!
کم کم از داشتن نقش موثر در زندگی کنار گذاشته شود.
و والد دیگر فرزندش را در جهت خلاف ترسها و نگرانی ها بزرگ کند.
درست مثل والدی که به فرزند خود می گوید تو به بابات/مامانت نری
تو حقتو بگیر(یعنی بابا/مامان حقش را نمی تواند بگیرد)
و به این ترتیب با زبان بی زبانی تفاوتهای بین والدین ، اثر خود را می گذارد.
پس به توصیه مرکز مشاوره شرق تهران می بایست دیدی بلند مدت در مورد تاثیر ویژگیهای شخصیتی مان داشته باشیم
چه بسا انگیزه قوی تری برای تغییر و درمان شود.
انشاءالله