به شخص نگران بیش از حد اطمینان نده
چرا می گوییم به شخص نگران بیش از حد اطمینان نده !
افراد مبتلا به اضطراب معمولا از عزیزان خود برای داشتن احساس بهتر اطمینان می خواهند. خب بد نیست که به اطرافیان مان اطمینان بدهیم اما حد و اندازه آن چقدر است؟ و اگر با فرد مضطرب روبرو هستید آیا باز هم باید این اطمینان دادن را تکرار کنید!؟
چقدر با این جمله ها آشنا هستید؟:
آیا هنوز از دستم عصبانی هستی؟
هنوز دوستم داری؟
مطمئن باشم دیگه ازم دلخور نیستی؟
مطمئنی اتفاق بدی نمی افته؟
و چقدر از این پاسخ ها دادید؟:
ببین! هیچی نیست … بیخود نگران نباش!
قول میدم فردا هیچی پیش نیاد، حالا ببین!
چقدر در دادن این پاسخها، خودتان حس خوبی دارید!!!؟ (حسی شبیه فرد با تجربه بودن، فداکار بودن، دلسوز بودن)
آیا فرد مورد علاقه شما(عضو خانواده، همسر، دوست) مرتباً از شما می خواهد که در مورد مسائلی که او را مضطرب می کند به او اطمینان دهید؟
شاید او نگرانیهایی در زمینه سلامتی دارد و می خواهد از شما بشنود که چیز جدی نیست.
یا ممکن است بترسد که یک تقلب و حتی تخلفی انجام داده و از شما بخواهد که به او بگویید اتفاق مهمی رخ نخواهد داد و اینقدر نگران نباش.
تو بگی من آروم میشم!
چقدر با چنین افرادی مواجه شدید و یا در اطرافتان هستند؟
شاید هر دوی شما به تازگی از خانه خارج شده اید و همسر شما نگران این است که اجاق گاز را روشن گذاشته ؛
حتی ممکن است از شما بخواهند که برای چک کردن برگردید.
یا به دلیل ناامنی در رابطه، ممکن است از شما بپرسند که آیا هنوز از دستش عصبانی هستید یا او را هنوز دوست دارید؟
کلمات اطمینان بخش شما ممکن است به آرام کردن اضطراب فرد مورد علاقه تان در همان لحظه کمک کند.
با این حال، ممکن است دفعه بعد که احساس اضطراب کند، برای اطمینان بیشتر به شما مراجعه کند.
و همان سوالهایی که در ابتدا چند نمونه ای ذکر کردیم را باز بپرسد!
افرادی که به فرد مضطرب اطمینان می دهند، نیت خوبی دارند و می خواهند کمک کنند.
متأسفانه، اطمینان خاطرِ مداوم می تواند به طور ناخواسته به اضطراب منجر شود و در واقع اضطراب را در آینده بدتر کند.
اگر به طور مکرر به “خود” اطمینان خاطر می دهید، مهم است که نسبت به خودتان در موقعیتهای دشوار دلسوزی داشته باشید.
اما در مورد دیگران به خصوص فرد مضطرب این کار راهکار خوبی نیست.
دلایل کسب اطمینان
اطمینانجویی در طیف گستردهای از نگرانیهای اضطرابی دیده میشود و دلایل رایجی وجود دارد که چرا افراد مبتلا به اضطراب میخواهند اطمینان حاصل کنند.
اول و مهمتر از همه، مردم برای کاهش اضطراب و احساس بهتر، آرامش می خواهند.
این اضطراب می تواند به دلایل مختلف ایجاد شود:
ترس از فاجعه
مثل ترس از اخراج شدن به دلیل گفتن یک حرف احمقانه در یک جلسه یا ترس از اینکه یک علامت فیزیکی جزئی نشانه ی یک وضعیت پزشکی وحشتناک باشد.
ناراحتی ناشی از عدم اطمینان
تحقیقات نشان داده است که رفتارهای اطمینان جویی بیشتر با “عدم تحملِ عدم اطمینان” همراه است.
برخی افراد از نتیجه کاری مطمئن نیستند و طبیعتاً همیشه که از نتایج یک حادثه یا تصمیم آگاه نیستیم!
حال چقدر تحمل می کنیم تا نتیجه آشکار شود یا چقدر تحمل عدم اطمینان را نداریم و دست به کار می شویم ، بحث مهمی است.
شاید در میان گذاشتن ناآرامی مان با دیگران خود را آرام می کنیم! اگر زیاد این کار را انجام می دهید، تبعات چنین رفتاری چیست؟
یکی از تبعات تکرارِ اطمینان دادن به فرد اطمینان جو این است که به جای پذیرفتن و یادگرفتن مسئولیت شخصی خود در قبال انجام کارها از دیگران پاسخ می خواهد.
مثلا ممکن است وسط راه بگوید یادم رفت گاز را خاموش کردم یا نه! اگر خاموش نکرده باشم چی؟ مریم به نظرت خاموش کردم؟
اگر همیشه به چنین فردی پاسخ دهیم که بله خاموش کردی، عملا کمک کردیم که جواب را از ما بخواهد و فکری برای اضطراب و حواس پرتی اش بر ندارد و احساس مسئولیت نداشته باشد.
زیرا ترس را با شخص دیگری در میان گذاشته و پاسخی که خودش باید پیدا کند را از دیگری دریافت کرده است. پس به شخص نگران بیش از حد اطمینان نده
چرا اطمینان بیش از حد مشکل ساز است؟
طبیعی است که گاهی اوقات احساس اضطراب کنید، مانند اینکه بدانید در یک مهمانی فراموش کرده اید که در را قفل کنید یا حرف احمقانه ای زدید، یا نگران یک احساس غیرعادی در بدن خود هستید.
اگر این اتفاق “گاهی” رخ می دهد، خوب است که از کسی اطمینان خاطر بخواهید یا یک رفتار اطمینانبخش انجام دهید (مثلاً بررسی قفل).
با این حال، برای کسی که مشکلات اضطرابی مهمتری دارد و مکرراً درخواست اطمینان از اطرافیان میکند، میتواند به بدتر شدن اضطراب کمک کند.
“اطمینان خواستن” اغلب در کوتاه مدت بسیار خوب عمل می کند: فرد افزایش اضطراب خود را تجربه می کند، خواستار اطمینان خاطر می شود و اضطراب کاهش می یابد.
اگرچه در حال حاضر کاهش اضطراب از طریق اطمینان خاطر جذاب است، اما در دراز مدت مشکل ساز است.
از آنجا که اطمینان خاطر باعث تسکین فوری می شود، فرد را بر آن می دارد تا دفعه بعدی که اضطراب دارد، اطمینان خاطر بیشتری درخواست کند.
بنابراین، می تواند به یک چرخه معیوب تبدیل شود، تقریبا مانند یک “اعتیاد به اطمینان خاطر”؛
و آن ها یاد نمی گیرند که به تنهایی با اضطراب کنار بیایند.
در یادگیری “تحمل اضطراب بدون اطمینان”، فرد یاد می گیرد که می تواند اضطراب خود را کنترل کند و فاجعه وحشتناکی در گوشه و کنار نیست.
فقط کافی است تحمل کنند و مدام دست به اطمینان خواهی نزنند.
آنها اعتماد بیشتری به توانایی خود برای مقابله به دست می آورند، از چرخه اطمینان خارج می شوند و در آینده اضطراب کمتری را تجربه خواهند کرد.
چگونه چرخه اطمینان جویی را تغییر دهیم؟
در مورد اینکه چرا اطمینان خاطر در درازمدت برای اضطراب مشکل ساز است، با فرد مضطرب صحبت کنید. آنها می بایست متوجه شوند این یک مشکل جدی است و نیاز به پیگیری دارد.
در عین حال می توانید از راهکاری استفاده کنید و به افراد مضطرب و اطمینان جو چنین بگویید به عنوان مثال، میتوانید به آرامی بگویید:
«میدانم که اکنون اطمینان میخواهی، اما من نمی توانم همش این کار را انجام بدهم، زیرا این کار در درازمدت به اضطراب شما و وابستگی شما به اطمینان خواهی مدام کمک میکند.»
مثالی ساده تر بزنم:
«دقت می کنی هر وقت دچار اضطراب میشی می خوای بهت بگم فلان اتفاق می افته یا نه و من هم میگم نه و تو آروم میشی و می ری تا دفعه بعد
و همین داستان ادامه داره!
بهتر نیست کمی به جای اطمینان گرفتن از این و اون ، صبر کنی تا نتیجه معلوم بشه یا از یک روانشناس برای همین مشکل کمک بگیری!»
اگر متوجه شدید که فرد مضطرب رفتارهای اطمینان جویی اش کاهش یافته او را در مورد اینکه توانسته کمی صبر کند و تحملش را بیشتر کند تشویق کنید
(البته اول مطمئن شوید راهکار ناسالم جایگزینی استفاده نکرده باشد!!)
اعتبار دادن در مقابل اطمینان دادن
به راحتی می توان اعتبار و اطمینان را با هم اشتباه گرفت و بین این دو همپوشانی وجود دارد.
با اعتبار دادن، شما توضیح می دهید که چرا اضطراب آنها با توجه به موقعیت منطقی است.
(یعنی ناچیز نمی پندارید، مسخره نمی کنید و جدی می گیرید)
اما اطمينان بخشي اغلب مستلزم اين است كه به كسي بگوييم كه حادثه ای که در موردش نگرانی، رخ نخواهد داد.
مثال دیگر از اعتبار دادن: “با توجه به سابقه خانوادگی مشکلات پزشکی و سابقه اضطراب سلامتی شما، منطقی است که نگران باشید که این برآمدگی روی مچ دست شما نیاز یه پیگیری جدی دارد.
ولی می توانید چند روز صبر کنیم و ببینیم که آیا خود به خود از بین می رود؟”
اطمینان: “نگران نباش، این فقط یک ضربه کوچک است. من مطمئن هستم که چیزی نیست و شما خوب خواهید شد.”
با اعتبار دادن ، فرد متوجه می شود درک شده، به مشکلش اهمیت داده شده و خود این رفتار آرامش بخش است.
فرد اطمینان دهنده چه شخصیتی دارد؟
در ابتدای متن سوالی طرح کردم که چقدر شما فردی هستید که از دادن پاسخ های اطمینان بخش به دیگران لذت می برید!؟
اگر در برابر فردی مضطرب که در چالش ها با ضعف برخورد می کند احساس باتجربه بودن می کنید ممکن است همواره به دنبال اطمینان دادن به افراد مضطرب باشید و از این رفتار لذت ببرید.
مشکل دو چیز است یکی ضعف شما اگر نتوانید بر این اطمینان دادن غلبه کنید و دوم ضعیف و وابسته نگه داشتن فرد اطمینان جو به خودتان یا دیگران.
در نتیجه مشکل سومی هم بوجود می آید و آن اینکه روزی از دست فرد اطمینان جو کلافه شوید و تلفنهای او را جواب نمی دهید؛ در نتیجه او را طرد می کنید.
این طرد به او بیشتر آسیب می زند. پس اگر قصد دارید ابروی او را درست کنید مراقب باشید چون ممکن است استعداد خوبی داشته باشید در اینکه چشمش را کور کنید!