انتظار زیاد از خود
مرز انتظارهای سالم و ناسالم از خود کجاست!؟ آیا تا به حال به این موضوع فکر کردید؟ آیا فکر کردید ممکن است شما هم انتظار زیاد از خود داشته باشید؟
آسیبی که از انتظارهای ناسالم تجربه می کنیم ممکن است به دلیل توقعاتی باشد که خانواده و والدین از ما داشته اند.
اگر پیشرفتی می کردیم می گفتند آفرین اگر توانستی این کار را انجام دهی، حتما سخت تر از این را هم می توانی
تو لیاقتت بیشتر از این هاست
چرا باید فلانی در کلاس درس از تو بهتر باشد.
چرا تو نتوانی!؟
همیشه این بهتر بودن ها…. بیشترها… مقایسه ها آخرش کار دستمان می دهد.
و به مرور در ذهنمان این طور می نشیند که هر کاری را بهتر انجام دهیم.
این موضوع ما را دچار یک وسواس می کند.
باعث می شود یک اعتماد ضعیف در مورد خودمان شکل بگیرد.
در نتیجه اگر کاری انجام می دهیم فکر می کنیم نکنه کافی نیست و باید محکم کاری کنیم!
این موضوع انرژی بیشتری از ما می گیرد.
اول حسش نمی کنیم اما به مرور با نشانه های آسیب مواجه می شویم.
چرا از خودمان انتظارهای زیادی داریم؟
این همه انتظار زیاد از خود چه دلیل است؟ اینها از کجا ناشی می شود که به این راحتی راضی نمی شویم!؟
کجای زندگی مان معیارهای سخت گیرانه ای وجود داشته؟ آیا والدین نقش داشته؟ نظام آموزشی؟
پیامهایی که در طی فرایند رشد و تربیت مان از اطرافیان دریافت کرده ایم منجر به شکل گیری انتظارهای زیاد از خودمان شده است.
ضمن اینکه می تواند منجر به اعتماد به نفس و عزت نفس پایینی شود
در این صورت ما به خودمان شک می کنیم
کاری که انجام می دهیم را قبول نداریم
و مرتب سعی می کنیم با دوباره کاری به آن رسیدگی کنیم.
پیامد دیگر انتظار زیاد از خود این است که اصلا فرصتی برای توجه به خود نمی دهیم
چطور این اتفاق می افتد؟
زمانی که مطالعه ای انجام دادیم چون هنوز احساس می کنیم سرحال هستیم باز هم به کارمان ادامه می دهیم
بعد با یک خستگی زیاد روز را به پایان می بریم.
یا پس از مدتی احساس انزجار از انجام آن مطالعه پیدا می کنیم.
و یا به دیگران می گوییم تمام این دوران را مشغول مطالعه فلان درس بودم
همین که امتحانم تمام شود این کتاب را گوشه ای می اندازم که چشمم بهش نیفته!
خب چرا این همه انزجار!؟
اینها همه به دلیل بی توجهی به خود و کار کشیدن زیاد از خود ایجاد می شود.
چون این پیام هم در گوشمان وجود دارد که:
والدین گفته اند چرا بیکاری!؟
مگه درس نداری؟
یعنی همش باید به شکلی مشغول باشیم
در غیر این صورت انگار کم کاری و سهل انگاری کرده ایم
چطور متوجه آسیبها می شویم؟
معمولا زمانی که افراد به مراکز مشاوره و نزد روانشناس مراجعه می کنند که تحت تاثیر فشار روانی انتظار زیاد از خود نشانه های افسردگی را بروز داده اند.
گاهی با تحریک پذیری خلق، مثل تجربه خستگی یا پرخاشگری
و گاهی با خلق اندوهگین، بی انگیزگی و از تجربه خودسرزنشی
و چون نمی دانند این نشانه ها از کجا ناشی می شود در به در به دنبال یک روانشناس خوب در تهران می گردند.
بنابراین چنین مواقعی است که ما نیاز به تحلیل شخصیت و مشکلات مان داریم
البته با کمک متخصص روانشناس در مرکز مشاوره شرق تهران
چون همه این نشانه ها را به حساب یک استرس می گذاریم
و شاید دیگران هم پیشنهاد دهند کمی سبک زندگی مان را تغییر دهییم و استراحت کنیم تا همه چیز خوب شود
اما چیزی عوض نمی شود و یا پس از مدتی دوباره همه چیز از اول شروع می شود!!!