چهار استراتژی خودشیفته‌ها 

چهار استراتژی خودشیفته‌ها 

چهار استراتژی خودشیفته‌ها 

در این مطلب می پردازیم به چهار استراتژی خودشیفته‌ها که  برای خلع سلاح قربانیان خود استفاده می‌کنند تا به این روش قربانی را گیج و منحرف کنند و بر مکالمه مسلط شوند.

خودشیفته‌ها ممکن است در طول بحث‌ با اعتماد به نفس و متقاعدکننده به نظر برسند.

اما به محض اینکه لایه‌های سطحی استدلال آنها را کنار می‌زنید، شروع به از دست دادن یکپارچگی خود می‌کند و عصبی می شوند.

دلیلش این است که، همانطور که تحقیقات نشان می‌دهد، خودشیفته‌ها علاقه‌ای به درک دیدگاه‌های مخالف ندارند.

آنها فقط به پیروزی اهمیت می‌دهند.

یک مطالعه در سال ۲۰۲۳ نشان داد که خودشیفته‌ها تمایل دارند در فروتنی فکری امتیاز پایینی کسب کنند.

یعنی آنها به سرعت فرض می‌کنند که حق با آنهاست و به همان سرعت هر مدرکی را که آنها را به چالش می‌کشد، رد می‌کنند.

آنها به جای شرکت در گفتگویی با حسن نیت، معمولاً به تاکتیک‌های دستکاری متوسل می‌شوند که ایگوی آنها را تقویت کرده و مخالفت را سرکوب می کنند.

افراد خودشیفته تمایل دارند استدلال‌های خود را به شیوه‌هایی با بار احساسی شکل دهند:

آن‌ها با پیچاندن منطق به اندازه‌ای که شما را وادار به تردید کند، ناامنی‌های شما را تقویت می‌کنند.

که این ویژگی به آن‌ها اجازه می‌دهد تا خود را به مجموعه‌ای از تاکتیک‌های ناقص اما آشنا مجهز کنند؛

هر کدام برای گیج کردن، منحرف کردن و تسلط بر شما و مکالمه طراحی شده‌اند.

4 تاکتیک خودشیفته ها

1. مغلطه علت و معلول

یکی از چهار استراتژی خودشیفته‌ها ، مغلطه علت و معلول است و زمانی رخ می‌دهد که کسی به اشتباه فرض می‌کند که بین دو رویداد رابطه‌ی علت و معلولی وجود دارد.

این امر می‌تواند به روش‌های مختلفی حاصل شود:

با ساده‌سازی بیش از حد یک موقعیت آشکارا پیچیده، با نسبت دادن نادرست سرزنش به یک قربانی، یا صرفاً با نتیجه‌گیری عجولانه بدون هیچ مدرکی.

این مغلطه ها به ویژه در ارتباط بین فردی خطرناک هستند، زیرا به تحریف فریبکارانه‌ی حس واقعیت قربانی کمک می‌کنند.

برای مثال، یک فرد خودشیفته ممکن است ادعا کند:

«تو با استرس دادن به من، باعث شدی سرت داد بزنم.» در اینجا، آنها تلویحاً می‌گویند که خشمشان نتیجه مستقیم اعمال قربانی بوده است.

در یک جمله، فرد پرخاشگر می‌گوید که قربانی مسئول رفتار اوست، در حالی که همزمان این واقعیت را که خودش واکنش پرخاشگرانه را انتخاب کرده، نادیده می‌گیرد.

افراد خودشیفته از مغالطه‌ های علت و معلولی به عنوان وسیله‌ای برای انداختن تقصیر به گردن قربانیان خود استفاده می‌کنند،

در حالی که از پاسخگویی در قبال اعمال خود طفره می‌روند.

آنها رفتار خود را به عنوان یک واکنش اجتناب‌ناپذیر به چیزی خارجی نشان می‌دهند؛

در عوض، روایتی را می‌بافند که در آن قربانی مقصر است.

۲.مسئولیت اثبات

این مغلطه زمانی رخ می‌دهد که کسی مسئولیت اثبات یک ادعا را به عهده کسی که در ابتدا آن را مطرح کرده است، می‌اندازد.

با این حال، مشابه سایر مغلطه ها، این تاکتیک نیز به فرار از پاسخگویی کمک می‌کند.

به طور خاص، به این دلیل که از متهم کننده،  شواهد را مطالبه می‌کند.

مثلا اگر قربانی بگوید:

به من دروغ گفته‌ای“، فرد خودشیفته به سادگی با این جمله پاسخ می‌دهد: “خب، پس ثابتش کن.

حتی اگر شواهد ضمنی بسیار روشنی برای تأیید ادعا وجود داشته باشد، آنها از پذیرش خطا خودداری می‌کنند.

مگر اینکه قربانی مدرک مطلق و غیرقابل انکاری ارائه دهد، که این امر پاسخگویی آنها را دشوارتر می‌کند.

افراد خودشیفته وقتی کاملاً آگاه هستند که اثبات فریب یا دستکاری خود برای قربانی‌شان چقدر چالش‌برانگیز خواهد بود، به مسئولیت اثبات تکیه می‌کنند.

طبیعتاً، به تعویق انداختن این مسئولیت، معیاری فوق‌العاده ناعادلانه ایجاد می‌کند:

تقریباً غیرممکن می‌کند که قربانی‌شان آرامش خود را حفظ کند

۳. توسل به طبیعی بودن

“مغلطه توسل به طبیعی بودن” به اشتباه فرض می‌کند که چیزی که خوب، درست یا قابل قبول است، کاملا “طبیعی” است.

توسل به طبیعی بودن، رفتارهای مضر عینی انسان را بیش از حد ساده می‌کند.

علیرغم اینکه این استدلال‌ها چقدر قانع‌کننده به نظر می‌رسند، توجه به این نکته مهم است که فرد خودشیفته هیچ نگرانی اخلاقی در مورد اثر رفتارش روی فرد مقابل ندارد.

با نسبت دادن این رفتارها به زیست‌شناسی یا سنت ، قربانی به اشتباه به این باور می‌رسد که محکوم کردن آنها غیرممکن است!

به عنوان مثال، یک مرد خودشیفته ممکن است پرخاشگری خود را با گفتن این جمله توجیه کند:

مردان به طور طبیعی پرخاشگر هستند. شما باید آن را بپذیرید.

مردها تک بعدی هستند نمی تونی تغییرشون بدی

استدلال‌هایی از این دست نشان می‌دهند که در اصل باید به چالش کشیده شوند و تغییر کنند. اما توسط فرد خودشیفته طبیعی جلوه داده می شوند.

به نحوی که قابل جانه زدن هم نیست!

افراد خودشیفته صرفاً به طبیعی بودن متوسل می‌شوند تا بتوانند رفتارهای غیرقابل قبول یا توهین‌آمیز خود را عادی جلوه دهند.

آنها رفتارها و گفتارهای خود را طبیعی جلوه می‌دهند و در نتیجه، هرگونه بحث معناداری در مورد مرزها را بی‌فایده می‌ پندارند.

موذیانه‌تر اینکه، این نوع مغلطه باعث می‌شود قربانی احساس کند که خودش غیر منطقی است و حق با طرف مقابل است.

۴. توسل به ناباوری شخصی

یکی دیگر از چهار استراتژی خودشیفته‌ها “مغلطه توسل به ناباوری شخصی” است.

یعنی چیزی را صرفاً به این دلیل که غیرقابل باور یا دشوار به نظر می‌رسد، نادرست می‌دانند.

این استدلال به جای حقایق قطعی، به طور نامعتبری بر واکنش‌های غریزی متکی است.

لذا به افراد پرخاشگر اجازه می‌دهد تا شواهد مربوط به اشتباهات خود را صرفاً به این دلیل که آن را دوست ندارند یا نمی‌توانند درک کنند، رد کنند.

فرض کنید به یک فرد خودشیفته شواهدی از تاکتیک‌های دستکاری او را بر ملا کنید

در پاسخ، ممکن است چیزی شبیه به این بگوید:

این مسخره است! من هرگز این کار را نمی‌کنم.” (یاد ترامپ افتادم!)

در اینجا، آنها واقعیت را صرفاً به این دلیل که نمی‌خواهند آن را بپذیرند، رد می‌کنند.

افراد خودشیفته اغلب به “مغلطه ناباوری شخصی” تکیه می‌کنند، زیرا به آنها اجازه می‌دهد بدون هیچ تلاشی مکالمات را قطع کنند.

در عوض، تلاش قربانی برای بحث در مورد رفتارش به هر شکل معناداری بی‌فایده است.

و حتی اگر این کار را انجام دهد، به احتمال زیاد با توضیح بیش از حد نگرانی‌هایش، خودش را خسته خواهد کرد!

Leave a Reply

Your email address will not be published.Required fields are marked *

چهارده − 10 =

Instagram
Call Now Button