از کنترل منتقد درونی رها شوید

از کنترل منتقد درونی رها شوید

از کنترل منتقد درونی رها شوید

آیا منتقد درونی شما را کنترل می‌کند؟ چگونه از درون، خود را درمان کنیم و از کنترل منتقد درونی رها شوید

نکات مهم:

با پذیرش خودآگاهی دلسوزانه، از خودانتقادی رهایی یابید.

قربانی را بپذیرید: بخشی از وجودتان که توسط خودانتقادی آسیب دیده است را درک کنید و باورهای نادرست آن را به چالش بکشید.

خودِ ناظر خود را درگیر کنید: با عقب‌نشینی و زیر سوال بردن قضاوت‌های تند منتقد، دیدگاه خود را به دست آورید.

 

هر چقدر هم که یک دوست یا همسر شما را تحقیر کند و به باد انتقاد بگیرد وقتی آن منتقد در ذهن خودتان زندگی می‌کند، بسیار بدتر

است.

هر کجا که بروید، آن منتقد درونی با شما می‌آید، مدام شما را طرد می‌کند و باعث می‌شود احساس اضطراب و افسردگی کنید.

به خودتان شک می‌کنید، به طور بالقوه احساس شرم می‌کنید و ممکن است احساس کنید که محکوم به نقص اساسی هستید.

با این حال، دریچه‌ای برای فرار از این جهنم شخصی وجود دارد…

حتی اگر هنوز آن را نمی‌بینید!

با تشخیص اینکه شما یک منتقد درونی دارید، گام بسیار مهمی را برمی‌دارید که بخشی از شما توسط آن منتقد قربانی می‌شود.

در ذات این دیدگاه، بخش سومی از شما وجود دارد که یک ناظر است و پویایی بین این دو را می‌بیند.

اکنون، به جای اینکه در یک باور تغییرناپذیر گیر کنید، من یک بازنده هستم (یا هر انتقاد خاص از خود)، دیدگاه‌های متعددی برای صحبت کردن و تلاش برای درک آن وجود دارد.

این خودآگاهی با ارتباط با “بخش‌های” مختلف، امکان تغییر را فراهم می‌کند تا به حل کشمکش‌های درونی و دستیابی به آرامش درونی و پذیرش خود کمک کند. 

درک منتقد درونی، قربانی و ناظر

بیایید هر بخش از خودتان را به نوبت در نظر بگیریم:

منتقد:

این بخش از شما به وضوح خصمانه است.

اگرچه ممکن است ادعا کند که سعی دارد شما را به انجام یا بهتر شدن وادار کند، اما شما را با خشم و احتمالاً حتی تحقیر می‌بیند.

در نتیجه حتی اگر شما را به سمت موفقیت ظاهری سوق دهد، در افکار و احساسات منفی در مورد خودتان غرق خواهید شد.

اگر از منتقد بپرسید که چگونه یاد گرفته شما را اینگونه ببیند، ممکن است چیزی شبیه به این بگوید:

“من فقط اینطور فکر می‌کنم”

اما حقیقت این است که جانبدارانه قضاوت می کند.

حتی وقتی شما را به خاطر یک ضعف واقعی محکوم می‌کند، راه‌های دیگری برای رساندن پیام وجود دارد.

همچنین، این پیام کلی که شما بی‌ارزش هستید یا چیزی شبیه به آن، کاملاً اشتباه است.

همانطور که شما هرگز به افرادی که برایتان مهم هستند اینگونه برچسب نمی‌زنید، آنها نیز هرگز به شما اینگونه برچسب نمی‌زنند.

بنابراین، آن بخش انتقادی شما کجا یا چگونه یاد گرفته است که اینقدر از شما انتقاد کند؟

وقتی یک منتقد درونی عمیقاً در احساس شما نسبت به خودتان قرار می‌گیرد، به این معنی است که آن – یا بذرهای آن – در سنین کمتری شکل گرفته؛

این موضوع ارزش فکر کردن دارد!

اولین خاطرات شما از این احساس چیست؟

چه کسی یا چه چیزی به شما آموخته است که به نوعی اساسی ناکافی یا ناقص هستید؟

قربانی:

بخشی از شما که مورد انتقاد قرار می‌گیرد، قربانی است. از آنجایی که همه انسان‌ها ناقص هستند، پیام منتقد مبنی بر اینکه نقص‌های شما، از شما یک فرد مشکل دار می سازد هم اشتباه و هم مضر است.

نکته ای که باید در نظر داشت این است که اکثر مردم نوزادان را صرفاً به خاطر تولدشان در این دنیا ارزشمند می‌دانند.

(آنها مطمئناً ارزش خود را خود به دست نمی‌آورند!)

و این ارزش ذاتی در طول زندگی آنها ادامه دارد. پس شما هم از زمان تولد ذاتاً ارزشمند هستید.

خودِ ناظر شما:

اگرچه به راحتی می‌توان بین انتقاد از خود و شرم پینگ‌پنگ کرد، افزایش خودآگاهی می‌تواند با به دست آوردن دیدگاهی نسبت به

پویایی بین منتقد درونی و قربانی، به شما در بهبودی کمک کند.

در نظر بگیرید که آیا شما به آنچه منتقد می‌گوید اعتقاد دارید یا خیر.

به احتمال زیاد، دوستان شما موافق نخواهند بود

به یاد داشته باشید، فقط به این دلیل که آنچه منتقد می‌گوید درست به نظر می‌رسد، به این معنی نیست که درست است.

برای درک انگیزه منتقد، به تجربیات اولیه‌ای که با انتقادات او طنین‌انداز می‌شوند، فکر کنید.

به عنوان مثال، اگر والدین شما در کودکی شما را احمق یا بی‌ارزش خطاب می‌کردند، قابل درک است که خودِ کودک شما یاد گرفته باشد که احساس ناکافی بودن کند و از خود انتقاد کند.

(منجر به شکل گیری طرحواره نقص/شرم می شود)

یعنی هم بخش‌های خود انتقادگر و هم قربانی داشته باشد.

شفای خودِ درونی‌تان

(از انتقاد تا شفقت)

با شناخت این پویایی و ریشه‌های آن، می‌توانید شروع به پرداختن به هر دو جنبه از خود کنید.

می‌توانید تمرین کنید که بخش انتقادی را متعلق به هر کسی یا هر موقعیتی که به شما آموخته است که از خود انتقاد کنید، ببینید.

سپس می‌توانید احساسات خود را نسبت به این منبع اصلی و نسبت به آن بخش کودک درونتان بررسی کنید.

به این فکر کنید که چگونه بخش کودک درون شما اغلب در پاسخ به موقعیت‌های ناراحت‌کننده‌ی امروزی احساس حقارت یا ناکافی بودن

می‌کند.

با این درک، می‌توانید توجه خود را به آن کودک ناراحت معطوف کنید و در پاسخ به درد او احساس همدلی و دلسوزی کنید.

همانطور که کودک درونتان را آرام می‌کنید و به هر احساسی که نسبت به منبع درد کودک درونتان دارید، اجازه بروز می‌دهید،

قادر خواهید بود خود را زیر سوال ببرید یا حتی از شر خود-اتهامی خلاص شوید.

اگرچه از خودانتقادی تا خودپذیری و شفقت به خود می‌تواند مسیری طولانی باشد، اما پرورش این خودآگاهی دلسوزانه ارزش تلاش را

دارد.

در نهایت، می‌توانید آرامش درونی بیشتری پیدا کنید و رابطه‌ای شادتر را در درون خود پرورش دهید.

Leave a Reply

Your email address will not be published.Required fields are marked *

هجده − دو =

Instagram
Call Now Button