توهم کنترل
عجب تناقضی! هرچه کنترل بیشتری اعمال کنیم، احتمالاً کنترل کمتری خواهیم داشت! به نظر می رسد از روشهای کنترل گری چیزی جز توهم کنترل باقی نمی ماند!
قبلا در همین سایت در مورد مفهوم کنترل صحبت کردیم که می توانید به لینک مقالات در پایان این بحث مراجعه کنید.
واقعاً چقدر بر زندگی خود و افراد حاضر در آن کنترل داریم؟
چه چیزی در کنترل ماست؟
تا حدودی می توانیم گفتار و اعمال خود را کنترل کنیم. ما میتوانیم آنچه میخوریم، مینوشیم و رفتارمان را بیشتر اوقات کنترل کنیم، اما حتی روی خودمان هم نمیتوانیم بلافاصله کیفیت خواب، سطح استرس یا وضعیت سلامتیمان را با دقت کنترل کنیم.
رویاهای شبانه ما تحت کنترل ما نیستند و بسیاری از افکار در طول روز در ذهن ما جریان دارند.
حتی وقتی صحبت از دیگران به میان می آید، کنترل کمتری داریم.
ما کنترل چندانی بر نحوه واکنش دیگران، به جز خردسالان، نسبت به کلمات، رفتارشان نداریم.
از آنجایی که همه ما میخواهیم خودمختار باشیم، یعنی خواستههای خود را دنبال کنیم و تصمیمات خود را بگیریم، زمانی که کنترل بیرونی بیش از حد وجود دارد، حالت منفعل-تهاجمی به خود می گیریم گارد گرفتن ما در عکس العملهایمان افزایش می یابد.
و یا دستورات را نادیده می گیریم، و حتی آشکارا شورش می کنیم.
برای مثال، کتک زدن کودکان، در حالی که به طور موقت در سرکوب رفتار نامطلوب مؤثر است، باعث افزایش پرخاشگری کودکان در سنین بالاتر می شود.
دست کم نوجوانان بسیاری به مراکز مشاوره مراجعه می کنند و به دلیل پرخاشگریهای والدین، در این سن با خشم، انتقام گیری و فرار از منزل واکنش نشان می دهند.
بنابراین در هیچ کجای تاریخ و سوابق خانوادگی دیده نشده که کنترل گری تاثیر مثبتی داشته باشد.
پس چرا سعی می کنیم دیگران را کنترل کنیم؟
برای جبران عدم کنترل حال (یا گذشته) در زندگی مان.
همچنین پیش بینی پذیری، باعث کاهش اضطراب می شود.
بزرگسالانی که در خانوادههای ناپایدار و غیرقابل پیشبینی بزرگ شدهاند، اغلب نیاز شدیدی به کنترل دیگران و خود دارند.
برای مثال، در خانوادهای با والدینی معتاد به الکل، مواد مخدر، پرخاشگری یا سوء استفاده جنسی، کودکان از والدین غیرقابل پیشبینی میترسند.
زیرا مشخص نیست که والدینشان در یک روز خاص چگونه رفتار می کنند!
این کودکان اغلب وقتی والدین در اطرافشان هستند، می ترسند.
از آنجایی که محرک هایی که باعث رفتار آشفته چنین والدینی می شود همیشه واضح نیست،
هیچ راهی برای تشخیص اینکه چه زمانی امنیت هست، وجود ندارد.
در یکی از جلسات مشاوره، خانمی جوان گزارش داد که در کودکی یک روز که از پیش دوستانش به خانه آمده بود و حتی هوا تاریک هم نشده بود و تاخیری نداشت، پدرش چنان درِ خانه را به روی او می کوبد که به زمین می خورد و بعد هم به سرش لگد می زند
پس از آن، او هرگز در کنار پدرش احساس امنیت نکرد، پدر چنین فردی بی شک از توهم کنترل رنج می برد.
تا جایی که ممکن بود از او دوری میکرد و بعدها در زندگی دوران نوجوانی و جوانیِ خود موضعی کنترلکننده در قبال دیگران داشت.
جایگزین برای کنترل چیست؟
باز بودن به تجربه های جدید(یعنی پذیرای تجربه های جدید بودن و انعطاف پذیری) به جای “بسته بودن” و”دُگم بودن” گزینه ارزشمندتری است.
گشودگی به تجربه، یکی از پنج عامل اساسی شخصیتی است که مدل پنج عاملی را شامل می شود.
یک فرد باز، انعطاف پذیر، کنجکاو، غیر جزمی و با توانایی تحمل ابهام است؛
در حالی که یک فرد کنترل کننده، تدافعی، سخت، جزم اندیش و مقاوم در برابر تجربه های جدید، محافظه کار و منفی بین است.
برخلاف فرد بسته، یک فرد باز پذیرای ایده های جدید است و به طور کلی با چیزهای ناآشنا راحت است، مشروط بر اینکه با معیارهای اخلاقی او در تضاد نباشد.
“گشودگی به تجربه” به معنای آمادگی برای اتخاذ رفتار ناسالم یا غیرقانونی نیست.
در عوض، باز بودن در بهترین حالت به ادغام تجربیات مختلف مرتبط است و در نتیجه ایدهها، طرحها یا مدلهای جدیدی ایجاد میکند.
ما را به فکر وادار می کند که اگر روش کنترل گری به قول روانشناس و مشاور قابل اجرا نیست، از چه تدابیر دیگرِ جایگزین می توان استفاده کرد.
برای ایجاد انعاطاف پذیری، کودکان باید در معرض تفاوت های فرهنگی قرار گیرند که به طور مثبت تجربه می شود و کنجکاوی طبیعی آنها در مورد تنوع زندگی و پذیرش آن باید پرورش یابد.
برای بزرگسالانی که سبک بین فردی کنترل کننده دارند، ایجاد یک طرز فکر متفاوت زمانی که موانع برنامه های آنها را مختل می کند در کاهش ناامیدی مهم است.
جمع بندی
در پایان بحث توهم کنترل شعار «من نمیتوانم دنیا و هیچکس را کنترل کنم» باید سرلوحه زندگی مان قرار بگیرد.
توصیه آخر کلینیک این است:
“هرچه روز به ارمغان می آورد، به عنوان هدیه بگیرید!”
(پذیرش!، اگر هنوز با این مفهوم آشنا نیستید برای جلوگیری از سوءبرداشت، حتما در خصوص این مفهوم مطالعه کنید)
علاوه بر این، درک نیاز به کنترل و ریشه های آن می تواند ما را از محدودیت های سخت آن رها کند.
و در نهایت برای شناخت خود در زمینه اینکه چرا کنترل گری می کنید و حل ریشه ای آن حتما از روانشناسان و مشاوران استفاده کنید.
مطالب مرتبط با این بحث:
چهار چیزی که نمی توانیم کنترل کنیم
چگونه از شر کنترل گری خلاص شویم؟