پنج نشانه متفاوت افسردگی

پنج نشانه متفاوت افسردگی

پنج نشانه متفاوت افسردگی

در این مطلب می خواهیم به پنج نشانه متفاوت افسردگی بپردازیم که ممکن است نادیده گرفته شود.

اکثر مردم تصویری از افسرده بودن و علایم آن دارند که متفاوت از نشانه هایی است که می خواهیم در این بحث بررسی کنیم.

اگر معتقدید که افراد افسرده غمگین به نظر می رسند، انرژی پایینی دارند و منفی باف هستند، اینها درست است.

اما بد نیست بدانیم که نشانه های افسردگی فقط به این موارد ختم نمی شود.

وقتی آنچه را که برایمان مهم است از دست می دهیم، ممکن است آن را به عنوان اولین قدمی که می تواند منجر به افسردگی شود، نبینیم!

پنج نشانه به غیر از علایم رایج افسردگی وجود دارد که می‌توان برای تشخیص افسردگی از آنها استفاده کرد.

1-احساس می کنید از آنچه برایتان مهم است دور شده اید.

یکی از پنج نشانه متفاوت افسردگی همین موضوع است.

شما، قاعدتاً افراد(افراد مهم زندگی و دوستان)، ایده‌ها و فعالیت‌هایی دارید که زندگی شما را غنی و معنادار می‌کنند، اما به دلیل فشارهای زندگی که مدام بر سر راه شما قرار می‌گیرد، مدام در راه رسیدن به آنها و توجه به این بخش ناکام می شوید.

وقتی ارزش ها، هدف و جهت گیری خود را در زندگی از دست بدهید، سطحی از پریشانی را تجربه خواهید کرد که باعث می شود تمرکز روی مسائل مهم نداشته باشید.

2-بین آنچه می خواهید و آنچه دارید، بین آنچه هستید و آنچه می خواهید باشید شکاف وجود دارد.

عجب واقعیت تلخی!

داشتن این نوع شکاف اشکالی ندارد.

به طور کلی به ما انگیزه می دهد که رشد کنیم و تغییر کنیم. اما به شرطی که این فاصله بیش از حد زیاد نباشد!

پس این شکاف نیز می تواند ناراحت کننده باشد!

از طرفی ذهن افسرده به ما می گوید که بدجور گیر کرده ایم، زندگی تغییر نخواهد کرد و موانعی که با آن روبرو هستیم، همه تقصیر ما هستند.

خب پس چه کنیم؟ دست روی دست بگذاریم!؟

3-شما با افکار و احساسات خود به عنوان یک اتفاق واقعی، معتبر و مهم برخورد می کنید.

وقتی مضطرب هستید، ذهن شما سعی می کند به آنچه که در حال وقوع است خیلی جدی نگاه کند.

اغلب اوقات، به توضیح ذهن خود به گونه ای گوش می دهید که گویی درست است و هرگز نتیجه آن را زیر سوال نمی برید!

برای مثال، ذهن شما ممکن است به شما بگوید که زندگی باید با شما منصفانه رفتار کند، و چون اینطور نیست، باید احساس بدبختی کنید و بدبختی شما همگی تقصیر شماست.

اگرچه ممکن است این توضیحی منطقی در مورد دلیل ناراحتی شما به نظر برسد، اما قطعاً مفید و سازنده نیست.

و نکته مهم تجربه همه ما نشان داده آنگونه که افکار ما جولان داده، واقعیت لزوماً با آن مطابقت نداشته.

همین کافی نیست تا خودمان را از سومین نشانه از پنج نشانه متفاوت افسردگی خلاص کنیم!؟

4-شما از رنجی که دارید، اجتناب می کنید یا آن را کنترل می کنید.

هنگامی که ذهن آشفته شما فعال شود، رنج و پریشانی شما تشدید می شود.

ما به طور طبیعی می خواهیم از ناراحتی و رنج جلوگیری کنیم.

چون طبق عادت می خواهیم با درد مبارزه کنیم! تا رنج حدف شود اما حاصل این مبارزه رنج است.

درد مثل یک تصادف است یا بیماری یا شاهد اتفاق ناراحت کننده برای دیگران بودن، رنج و پریشانی نتیجه مبارزه با درد است(1)

اما چه مبارزه ای؟ مبارزه ای که نمی خواهید این دردها وجود داشته باشد!

مگر می شود؟

از درد گریزی نیست اما رنج انتخاب ماست.

هر فردی روش منحصر به فرد خود را برای اجتناب و کنترل پریشانی دارد، اما روش‌های معمول و بی فایده شامل موارد زیر است:

-مشاجره با ذهن منفی خود

-تسکین دادن خود با موادی مانند غذا، الکل، مواد مخدر، داروها و سیگار

-درگیر شدن در خودآزاری و بی توجهی به سلامتی

-موضع انفعالی گرفتن و همه چیز را به زمان واگذار کردن

-حواس خود را پرت کردن به تفریح برای اینکه به مشکلات فکر نکنیم!

(شاید بگویید تفریح که خوب است؛ بله خوب است اما چطور به آن نگاه می شود!؟

اغلب ما برای فرار از مشکلات تفریح می کنیم؛

می خواهید بدانید چرا این طرز برخورد با تفریح اشتباه است؟ چون وقتی تفریح به پایان می رسد یاد هزار مشکل جور وا جور می افتیم و با ناراحتی به کار و زندگی عادی خود بر می گردیم.

برای همین هم آماده پرخاش با دیگران و جامعه هستیم. این تفریح، تفریح نیست

از این سیکل معیوب خارج شو!

وضعیت فوق یعنی شما در سیکل معیوب و تکرار شونده مبارزه گیر کرده اید.

از پریشانی خود اجتناب می کنید؛ با آن مواجه نمی شوید یا آن را کنترل می کنید زیرا موقتاً کار می کند!

الکل، پرخوری، مهمانی های مکرر گرفتن به شما کمک می‌کند احساس بد کمتری داشته باشید، اما مشکل همین جاست.

به محض اینکه حالت مثبت ناشی از استراتژی های اجتناب و کنترل شما از بین برود، دوباره احساس بدبختی می کنید، اما با مشکلات اضافی جدید.

(مثل پشیمانی از ولخرجی در همین مثالهایی که زدیم؛ پس یک مشکل دیگر به قبلی ها اضافه شد)

معمولاً کارهایی که برای جلوگیری و کنترل پریشانی خود انجام می دهیم در دراز مدت زندگی ما را بدتر می کند.

در واقع ما یا کنترل می کنیم یا اجازه می دهیم رنج و پریشانی وحشتناکی را تجربه کنیم

اما چه چیزی را عوض می کند؟ تا کی می توان فرار کرد؟ چه راه ارزشمند دیگری به جای آن وجود دارد؟

فراموش نکنیم که بیشتر دردها در زندگی ما در حقیقت رنج هستند که خوشبختانه با تغییر نحوه عملکرد خود می توانیم معادله را تغییر دهیم و کاری برای پایان دادن به رنج خود انجام دهیم.

5-معتقدید باید قبل از اینکه فعالیت خود را رو به جلو آغاز کنید، اوضاع باید خوب شود و از ناراحتیها خلاص شوید.

انگار که ما فرض می کنیم شادی یک حالت عادی و مداوم زندگی است و اگر شاد نباشیم، مشکلی برای ما پیش می آید.

ما همچنین فرض می کنیم که باید بتوانیم افکار و احساسات خود را کنترل کنیم و باید قبل از حرکت به سمت جلو از شر آن ها خلاص شویم. این طرز فکر اشتباه است و باید حرکت کنیم تا احساسها تغییر کند. دنیا هم به ما قول نداده تو بشین تا من اوضاع را درست کنم بعد از جایت بلند شو

اگر این پنج نشانه متفاوت افسردگی در زندگی شما ظاهر شد، مطمئن باشید که تنها نیستید.

همه ما در مقطعی از زندگی در “چرخه مبارزه” گیر می کنیم.

برای اولین قدم به منظور رهایی از “چرخه مبارزه” و مدیریت افسردگی، داشتن دلسوزی برای خود مهم است. ذهن ما در کتک زدن ما استاد است، اما در شفقت یا دیدن خوبی های درونمان مهارت ندارد.

ثانیا، از خود بپرسید که آیا عادات اجتنابی و کنترل پریشانی شما مفید است یا خیر؟

آیا آنها شما را به سمتی که می خواهید بروید سوق می دهند؟ احتمالا نه.

در نهایت، تلاش های خود را برای کنترل پریشانی خود رها کنید.

در عوض، با برداشتن گام‌های کوچک در مسیری که می‌خواهید حرکت کنید، با این احساسهای ناراحت کننده همراه شوید تا به تدریج از شما دور شوند.

به یاد داشته باشید، شما، افکارتان نیستید. نیازی نیست با آنچه به شما می گویند کنترل شوید. شما نویسنده داستان خود هستید، نه قربانی آن.

 

1-گرمر، کریستوفر و همکاران(1398) مسیر توجه آگاهی تا شفقت با خود؛ ترجمه: نوری، حمیدرضا و همکاران چاپ اول؛ نشر ارجمند

 

 

Leave a Reply

Your email address will not be published.Required fields are marked *

9 + 17 =

Instagram
Call Now Button