من ذره ذره خودم را می کُشم

من ذره ذره خودم را می کُشم

من ذره ذره خودم را می کُشم

با خودمان خیلی بی رحم هستیم؛ تجربه ی من ذره ذره خودم را می کُشم ، شرح حال طرز زندگی و نگرش ماست نسبت به خودمان؛ با این حال دیگران را نسبت به همنوع، بی رحم می بینیم؛ این در حالی است که اول از همه به خودمان رحم نمی کنیم.

ما از جایی ضربه می خوریم که خودمان را دوست نداریم؛

دیگران مهم تر از ما هستند.

تایید دیگران مهمتر از تایید خودمان است.

اینکه آنها در مورد ما چه فکر می کنند ، موضوعی است که ما را مشغول می کند

حتی اگر بگویید نه ، اینطور نیست؛

وقتی حالمان بد می شود و همه چیز را رها می کنیم، ورزش نمی کنیم، غذاهای ناسالم می خوریم، می گوییم غلط کرد که به من فلان حرف را زد…

کاش ضایع نمی شدم …. چه احمق بودم …. اینها همه ، یعنی جدی گرفتن، وحشت در خود و اهمیت دادن بیش از حد به دیگران.

بله ما اهمیت می دهیم؛ اما تا چه حد؛ تا این حد که احترام حفظ شود، حریم رعایت شود، حرفی نزنیم که دیگران برنجند، اگر رنجیدن نگوییم به جهنم

این میزان اهمیت دادن، برای ما و سلامتی ما مهم هست.

اما قرار نیست مصداق من ذره ذره خودم را می کُشم ، زندگی کنیم.

شرح حال برخی مراجعان است که به مرکز مشاوره می آیند.

و شرح حال بسیاری از ما در تجربه های زندگی روزمره

ما ظالمیم

من ذره ذره خودم را می کُشم ، چون ما ظالمیم ؛

یکی از این ظلمهایی که در حق خودمان می کنیم این است که خشم و هیجان هایی از این قبیل را در خودمان می پرورانیم.

دنبال مقصر می گردیم

با برچسبهایی مثل بیشعوری، احمق بودن، اشتباه به دنیا آمدن و از این قبیل شدیداً خودمان را تکه تکه می کنیم.

چه دستگیرمان می شود ، نمی دانم

انگار می خواهیم کسانی را که سبب رنجش ما شدند را تغییر دهیم!

مگر می شود؟

شما هر کاری بکنید نمی توانید تاوان ناراحتی خود را بستانید.

شما می توانید طرز تفکر خود را نسبت به این آدمها و طرز نگرش خود عوض کنید؛ بله، ما تنها می توانیم طرز تفکر خودمان را در مورد طرز تفکری که داریم عوض کنیم.

هیچ نوع انتقامی نمی تواند جراحات شما را التیام بخشد.

شاید تصمیم بگیرید همیشه در چهره خود خشم داشته باشید.

یا حق به جانب باشید

و یا اینکه همیشه خود را متنفر نشان دهید

گاهی با این احساسها ما ، حس خوبی داریم! چرا؟

چرا یکی از دوستان مان یا برخی افراد فامیل و دور و بریها طوری رفتار می کنند که انگار طلبکارند، از همه عالم و آدم؟

آدمها در این فیگور گرفتنها، راحتند!

بله، راحتند.

یکی از دلایل پایبندی افراد به این احساسها و رفتارها این است که احساس می کنند با از میان برداشته شدن تنفر یا خشم، باید با درد روبرو شوند.

مثلا این درد که کسی آنها را دوست ندارد، به جای پذیرش این موضوع و تلاش برای تغییر رفتارهایی که موجب ایجاد این نگرش شده، طلبکار می شوند و خشم می گیرند که این آنها هستند که ظلم کرده اند و دیوانه اند و حال ما را بد کرده اند.

حقیقت چیست؟

به جای این طرز برخورد با خودمان که من ذره ذره خودم را می کُشم ، بهتر است بدانیم که قطع ارتباط کردن چیزی را عوض نمی کند.

تعمیم دادن مشکلات به آدمها تغییری ایجاد نمی کند.

اعتقاد به مجازات کردن دیگران، شما را در لحظه اگر آرام کند که بگویید، حقش بوده، درد شما را از میان بر نمی دارد

اگر در برنامه ای شکست خوردید، اگر شما را ضایع کردند، اگر دعوتتان نکردند اگر محل ندادند ، توصیه مرکز مشاوره و نگارنده ی این متن این است که “تو همه ی اینها نیستی” !!

تو از اینها بیشتر هستی

و این را پیدا کن! این بیشتر بودن را پیدا کن.

تا احساس بهتری پیدا کنی و روابط بهتری تجربه کنی.

 

Leave a Reply

Your email address will not be published.Required fields are marked *

هفده − شانزده =

Instagram
Call Now Button