دژخیم عشق
مگر دژخیم عشق هستید !؟
دل تا به ذهن برسد، کار دارد، زمان می خواهد. از بیرون گود که به یک ماجرا نگاه کنی باید خواهرت از شوهرش جدا شود باید دوستت پارتنرش را رها کند باید مردم تصمیم عاقلانه ای بگیرند و هزار باید دیگر
اما در عمل این اتفاق به راحتی اجرایی نیست
برای همین گاهی آدمهایی که راحت می گویند “عزیزم باید تمامش کنی” به شدت تنفر ما را بر می انگیزانند.
چون شیره را خورده اند و می گویند شیرین است.
و یا نه، اصلا بوی عدم درک می آید.
حتی گاهی روانشناسان و به خصوص روانشناسان شاخ اینستا ! به راحتی از تلخ بودن حقیقت حرف می زنند.
بیشتر به نظر می رسد حرف زدن برای آنها ساده است. اما چه سود، که درک کردن دشوار است.
اروین یالوم در کتاب دژخیم عشق می گوید من ابداً تمایلی ندارم که با بیمارانی که عاشق اند کار کنم. شاید چون عشق و رواندرمانی اساساً با هم سازگار نیستند.
روان درمانگر عشق
روان درمانگر خوب با ابهام مبارزه می کند و در جستجوی روشنی است.
حال آنکه عشق رمانتیک آمیخته به راز و ابهام است و همین که در آن کند و کاو می کنیم، خرد و نابود می شود. من نمی خواهم دژخیم عشق باشم.
مراجع کننده گاهی وقتها می داند که این رابطه درست نمی شود.
اما برای شنیدن آن نیامده.
گاهی می آیند که درست کنند. حتی اگر مشاور بداند درست شدنی نیست.
سوای اینکه درمانگر چه جوابی باید بدهد، یک چیز مشخص است که دل تا به ذهن برسد زمان می خواهد!
گاهی باید رابطه را تجربه کرد و تجربه کرد و باز هم ادامه داد.
تا به خفقان برسیم!
تا به گلوی مان برسد!
این در مورد روابط خطرناک صدق نمی کند، روابطی که بر سر عاشقی ممکن است خطرهایی مثل تهدید در کار باشد.
اما غیر این، باید با دل و ذهن مدارا کرد.
خطاب به آدمهایی که به اطرافیان خود راحت می گویند این رابطه بدردت نمی خورد می گوییم اینقدر زُمخت و بی احساس حرف نزنید، کار که به دل بیفتد هیهات است.
با آدمهایی که با احساس شان دست به گریبان شده اند ، مدارا کنید، همراهی کنید و فرصت دهید.، آنها زمان می خواهند.